خلقت جسمانى حضرت زهرا (س)
روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در «ابطح» نشسته بود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند بزرگ، بر تو سلام فرستاده و مىفرماید: چهل شبانه روز از خدیجه کنارهگیرى کن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پیغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکیم، چهل روز به خانهى خدیجه نرفت. و در آن مدت، شبها به نماز و عبادت مىپرداخت و روزها روزهدار بود.
توسط عمار براى خدیجه پیغام فرستاد که اى بانوى عزیز، کنارهگیرى من از تو بدان جهت نیست که کدورتى داشته باشم، تو همچنان عزیز و گرامى هستى. بلکه در این کار از دستور پروردگار جهان اطاعت مى کنم، و خدا به مصالح آگاهتر است. اى خدیجه، تو بانوى بزرگوار هستى که خداوند، در هر روز چندین مرتبه به وجود تو بر فرشتگان خویش مباهات مىکند. شبها درب خانه را ببند و در بستر استراحت کن و منتظر دستور پروردگار عالم باش. من در این مدت در خانهى فاطمه دختر اسد خواهم ماند.
خدیجه بر طبق دستور رسول خدا رفتار کرد و در آن مدت از مفارقت همسر محبوب خویش و اندوه تنهایى مىگریست.
چون چهل روز بدین منوال سپرى شد، فرشتهى خدا فرود آمد. غذائى از بهشت آورد و عرض کرد:
امشب از این غذاهاى بهشتى تناول کن.
رسول خدا با آن غذاهاى روحانى و بهشتى افطار کرد. هنگامیکه برخاست تا آمادهى نماز و عبادت شود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد:
اى رسول گرامى خدا، امشب از نماز مستحبى بگذر و به سوى خانهى خدیجه حرکت کن زیرا خدا اراده نموده که از صلب تو فرزند پاکیزهاى بیافریند.
پیغمبر اکرم با شتاب رهسپار خانهى خدیجه شد.
خدیجه مىگوید: در آن شب طبق معمول، درب خانه را بسته و در بستر استراحت کرده بودم. ناگهان صداى کوبیدن در بلند شد. گفتم: کیست؟ که جز محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) کسى سزاوار نیست درب این خانه را بکوبد. آهنگ دلنشین پیغمبر بگوشم رسید که فرمود: باز کن، محمد هستم. شتابان در را باز کردم. با روى گشاده وارد خانه شد. طولى نکشید که نور فاطمه علیهاالسلام از صلب پدر به رحم مادر وارد شد.
مطلب دیگر آنکه: اعتکاف چهل روزه حضرت در خانه فاطمه بنت اسد، و شب زندهدارى و روزههاى مکرر و کنارهگیرى از مردم و از همسر بزرگوارش خدیجه، شباهتى به دوران آغازین نزول وحى و روزهاى نخستین قبل از بعثت داشت آرى: در آن ایام آماده پذیرش تحفه الهى بود که بزودى منشا پیدایش امامت و ولایت مىشد بلکه او ریشه اصلى درخت نبوت بود، همانگونه که از حضرت باقر علیهالسلام وارد شده است.(1)
مطلب دیگر آنکه حضرت سنت و روش همیشگى خود را در هنگام افطار ترک کرده و آن غذا را به خود اختصاص داده و دیگران را از ورود به آن خانه منع کرد.
نکته دیگر آنکه: سنت خود را در تطهیر و وضو گرفتن به هنگام ورود به خانه و آماده شدن براى نماز قبل از خوابیدن ترک کرد که این رها کردن سنت جاریه دلالت بر اهمیت آن موضوع دارد.
1- طریحى، مجمعالبحرین، ماده شجر.
صحبت حضرت زهرا (س) با مادر قبل از تولد
حضرت امام صادق علیهالسلام فرمودند: چون حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه با پیامبر صلى اللَّه علیه و آله ازدواج کرد، زنان قریش مکه، از حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه دورى گرفتند و دیگر به منزل او رفت و آمد نمىکردند و مانع رفتن زنان دیگر هم مىشدند، حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه در وحشت و تنهایى بسر مىبردند و دلخوشى ایشان فقط به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بود، تا به حضرت فاطمه سلاماللَّهعلیه حامله شدند، حضرت فاطمه سلاماللَّهعلیه با مادر در وحشت و تنهائى حدیث مىکرد، و در شکم تکلم مىنمود و مادر را امر به صبر و بردبارى و تحمل در تنهائى مىنمود به طورى که یک روز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله وارد خانه شدند، دیدند حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه با کسى سخن مىگوید فرمودند: خدیجه جان: با چه کسى تکلم مىکنى عرض کرد: با این فرزند که در شکم من است و انیس تنهایى و مونس دورهى وحشت و شبهاى تاریک من است. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: اى خدیجه اکنون جبرئیل به من خبر داد که این فرزند دختر است و نسل طاهرهى میمونهى سادات از رحم اوست. و او مادر ذریه من خواهد بود و ائمه دوازدهگانه مسلمین که خلفاء و جانشینان حق در زمین هستند از نسل او خواهند بود و این ائمه پس از انقضاى وحى حجت خدا بر خلق مىباشند.
حضرت فاطمه زهرا سلاماللَّهعلیه براى پدر و دیگر مردمان گلى بود که رایحه خوشش حیاتآفرین دلها بود، و خداوند او را خیر کثیر نامید. پس جاى شگفتى نیست که او بار غم ابتر بودن را از چهرهى پدرش، حضرت محمد صلى اللَّه علیه و آله بزداید، چرا که فرزندان پسر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چندى نمىپایید که رخت برمىبستند و این خود بهانهاى به دست دشمنان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله داده بود تا نغمهساز این سخن شوند که بعد از محمد صلى اللَّه علیه و آله نامى از او نمىماند.
«بسم الله الرحمن الرحیم، انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، ان شانئک هوالابتر»
به نام خداوند بخشنده و مهربان، ما کوثر به تو ارزانى داشتیم. پس پروردگار خود را به نماز گرامى دار و قربانى کن. همانا که بدخواه تو ابتر است.
تاریخ و مکان تولد حضرت زهرا (س)
در تاریخ تولد فاطمه علیهاالسلام در بین علماى اسلام اختلاف است. لکین در بین علماى امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد یافته است. (1)
مکان تولد حضرت زهرا (علیهاالسلام) در شهر مکه و در خانه خدیجه اتفاق افتاد. این خانه در محلهاى است که در گذشته به آن «زقاق العطارین» یعنى کوچه عطارها مىگفتند. رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساکن بود. خانه مبارکى که بارها در آن فرشته وحى بر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) نازل گردید. این خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. (2)
و از آنجا که محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زیستگاه پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و مکان تولد حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمین ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از این رو بارها در طول تاریخ همزمان با تعمیر و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام کردند. (3)
1- علماى امامیه و علماى عامه در سال ولادت حضرت فاطمه اختلاف دارند. اکثر علماى عامه تولد او را قبل از بعثت مىدانند. عبدالرحمن بن جوزى در کتاب تذکرهى الخواص ص 306 مىنویسد: تاریخنگاران نوشتهاند که فاطمهى زهرا در سالى متولد شد که قریش به ساختن مسجدالحرام مشغول بودند. یعنى پنج سال قبل از بعثت.
محمد بن یوسف حنفى در کتاب «نظم دررالسمطین» ص 175 مىنویسد: فاطمه در سالى متولد شد که قریش مشغول ساختن کعبه بودند.
طبرى در ذخائرالعقبى ص 53 از قول عباس نقل مىکند که گفت: فاطمه در سالى متولد شد که قریش مغشول ساختن خانهى کعبه بودند و در آن هنگام پیغمبر در سن سى و پنج سالگى بود.
ابوالفرج در کتاب مقاتل الطالبیین ص 30 مىنویسد: فاطمه قبل از بعثت در سالى که کعبه بنا مىشد به دنیا آمد. مجلسى در کتاب بحارالانوار ج 43 ص 213 مىنویسد: روزى عبداللَّه بن حسن بر هشام بن عبدالملک وارد شد در حالى که کلبى نیز در مجلس حضور داشت. هشام به عبداللَّه گفت: فاطمه چند سال عمر کرد؟ عبداللَّه در پاسخ گفت: سى سال. سپس همین سؤال را از کلبى نمود. او در جواب گفت: سى و پنج سال. هشام رو به عبداللَّه نمود و گفت: آیا سخن کلبى را شنیدى؟ اطلاعات کلبى در عالم انساب خوب است. عبداللَّه گفت: یا امیرالمؤمنین احوال مادر مرا از من باید پرسید و احوال مادر کلبى را از او.
اما اکثر علماى امامیه مانند ابن شهرآشوب در مناقب ج 3 ص 357، کلینى در اصول کافى ج 1 ص 458، مجلسى در بحارالانوار ج 43 ص 6 و حیات القلوب ج 2 ص 149، محدث قمى در منتهى الامال ج 1 ص 94، محمدتقى سپهر در ناسخ التواریخ ص 17، على بن عیسى در کشفالغمه ج 2 ص 75، طبرى در دلائل الامامة ص 10 فیض کاشانى در وافى ج 1 ص 173، این دانشمندان و گروه دیگرى نوشتهاند که فاطمه پنج سال بعد از بعثت تولد یافت: مدرک آنان احادیث است که در این باره از ائمه صادر شده است. ابوبصیر روایت کرده که امام صادق علیهالسلام فرمود: در بیستم ماه جمادى الثانى در هنگامى که پیغمبر چهل و پنج ساله بود به دنیا آمد. هشت سال با پدرش در مکه بود. و ده سال در مدینه با پدرش زندگى کرد. بعد از پدر بزرگوارش هفتاد و پنج روز زنده ماند و در روز سوم جمادى الثانى در سال یازدهم هجرى وفات نمود. (دلائل الامامة ص 10).
اما بر خوانندگان محترم مخفى نیست که وفات حضرت زهرا در سوم جمادى الثانى با داستان هفتاد و پنج روز زنده ماندن آن حضرت سازگار نیست و با نود پنج روز مناسبتر است. لذا بعید نیست که لفظ «تسعین» در روایت، با لفظ «سبعین» اشتباه شده باشد.
حبیب سجستانى مىگوید: از حضرت ابوجعفر علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: فاطمه دختر محمد، پنج سال بعد از بعثت رسول خدا تولد یافت و در هنگام وفات هیجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر شریفش گذشته بود (اصول کافى ج 1 ص 457). در روایتى وارد شده که فاطمه در هنگام عروسى نه ساله بود.
سعید بن مسیب مىگوید به حضرت على بن الحسین عرض کردم: پیغمبر در چه سالى فاطمه را به على تزویج نمود؟ فرمود: یکسال بعد از هجرت، و در آن تاریخ فاطمه نه ساله بود (روضه کافى چاپ نجف سال 1385 هجرى ص 281).
در کتاب فرائد السمطین ج 1 ص 88 مىنویسد که ابابکر و عمر از پیامبر (ص) تقاضا کردند که با فاطمه ازدواج کنند در جواب فرمود: هنوز کوچک است. ولى وقتى على بن ابىطالب خواستگارى کرد مورد قبول قرار گرفت. این حکایت نیز با تولد بعد از بعثت سازگارتر است، زیرا اگر قبل از بعثت تولد یافته بود در آن زمان 18 ساله بود و دختر 18 ساله صغیر نیست.
از امثال این احادیث استفاده مىشود که تولد فاطمه بعد از بعثت رسول اکرم واقع شده است. صاحب کتاب کشفالغمة روایتى نقل کرده که در خود آن حدیث تناقضى وجود دارد: امام محمد باقر فرمود: فاطمه پنج سال بعد از بعثت به دنیا آمد، در همان سالى که قریش مشغول ساختن خانهى کعبه بودند. و در هنگام وفات هیجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر شریفش گذشته بود (کشفالغمة ج 2 ص 75).
چنان که ملاحظه مىفرمایید در خود این حدیث تناقض است. زیرا از یک طرف مىگوید: فاطمه پنج سال بعد از بعثت بدنیا آمد، و در هنگام وفات هیجده ساله بود. از طرف دیگر مىگوید: در هنگام تولد آن جناب، قریش مشغول ساختن خانهى کعبه بودند. در صورتى که این دو مطلب قابل جمع نیستند زیرا خانهى خدا پنج سال قبل از بعثت تجدید بنا شد نه بعد از بعثت. بهر حال باید در این حدیث اشتباهى رخ داده باشد. یا باید گفت کلمهى «قبل البعثه» اشتباهاً به کلمه «بعد البعثه» تبدیل شده یا جمله «و قریش تبنى البیت» از طرف راوى اضافه شده است. کفعمى در مصباح مىنویسد: فاطمه در روز جمعه بیستم جمادى الثانى سال دوم بعثت به دنیا آمد (بحار ج 43 ص 9).
چنانکه ملاحظه فرمودید در بین علماى اسلام در مورد تاریخ تولد زهرا اختلاف شدیدى وجود دارد، اما چون اهلبیت تولد آن حضرت را پنج سال بعد از بعثت دانستهاند قولشان بر قول تاریخنویسان عامه مقدم است. زیرا ائمه اطهار و اهلبیت پیغمبر و فرزندان زهرا، بهتر از دیگران از سن مادرشان خبر دارند.
ممکن است کسى بگوید که: خدیجه در سال دهم بعثت وفات نمود و در هنگام وفات شصت و پنج ساله بود. بنابراین، اگر فاطمه در سال پنجم بعثت تولد یافته باشد باید خدیجه در سن پنجاه و نه سالگى آبستن شده باشد. چگونه مىتوان این مطلب را باور کرد؟!.
ما در پاسخ به این اشکال مىتوانیم دو مطلب را بگوییم:
اولا: این موضوع مسلّم نیست که خدیجه در هنگام وفات شصت و پنج ساله باشد. بلکه بنابر قول ابنعباس باید سنش در موقع آبستن شدن به فاطمه، در حدود چهل و هشت سالگى باشد. زیرا ابنعباس مىگوید خدیجه در سن بیست و هشت سالگى با پیغمبر عروسى کرد (کشف الغمة ج 2 ص 139) و قول ابنعباس نیز بر سایرین تقدم دارد. زیرا خویشان پیغمبر بهتر از دیگران از وضع داخلى خودشان اطلاع دارند.
بنابراین روایت، خدیجه در هنگام بعثت رسول خدا، چهل و سه ساله بوده و در سال پنجم بعثت که سال تولد فاطمه است در حدود چهل هشت سال عمر داشته و آبستن شدن در این سنین غیر عادى نیست.
ثانیا: اگر قول ابنعباس را هم قبول نکنیم و بگوییم خدیجه در سن چهل سالگى ازدواج کرده و قاعدتا باید در سن پنجاه و نه سالگى آبستن شده باشد، باز هم امر محالى نیست زیرا فقها و دانشمندان نوشتهاند که زنهاى قرشى تا سن شصت سالگى عادت مىشوند و آبستن شدن نیز برایشان امکان دارد. خدیجه هم از طائفه قریش و مشمول این قاعده است.
بعلاوه، درست است که آبستن شدن زن در این سنین نادرالوقوع است لکین در تاریخ نمونههایى داشته و دارد: زنى به نام اکرم موسوى در «سرخون» بندرعباس دو قلو زایید.
این زن 65 سال دارد و شوهرش 74 ساله است... یک پزشک معروف به خبرنگار اطلاعات اظهار داشت به طورى که تاریخ پزشکى نشان مىدهد کم سنترین زنى که حامله شده است فقط چهار سال و هفت ماه داشت و مسنترین مادران جهان 67 ساله بوده است. (اطلاعات 28 بهمن 1351).
یک زن 66 سالهاى به نام شوشنا در اصفهان وضع حمل کرد و پسرى را به دنیا آورد. یحیى شوهر این زن به خبرنگار اطلاعات گفت: هشت فرزند دارم. چهار پسر و چهار دختر. بزرگترین فرزندم 50 ساله و کوچکترین آنها 25 ساله است. (اطلاعات 20 اردیبهشت 1351).
چه مانع دارد خدیجه نیز یکى از همین افراد کمیاب باشد؟.
در خاتمه لازم است بدین نکته توجه داشته باشید که اختلافى که در مورد تاریخ تولد فاطمه دیده مىشود، به سن شریفش هنگام ازدواج و وفات نیز سرایت مىکند. زیرا اگر تاریخ تولد را پنج سال قبل از بعثت بدانیم باید در هنگام ازدواج در حدود هیجده ساله باشد و در هنگام وفات، بیست و هشت ساله، اما اگر پنج سال بعد از بعثت متولد شده باشد، باید در هنگام عروسى در حدود نه ساله باشد و در هنگام وفات هیجده ساله.
2- کامل ابناثیر ج 2 ص 40.
3- شفاءالغرام ج 1 ص 272- مراة الحرمین ج 1 ص 189/ 192.
کیفیت و چگونگى تولد حضرت زهرا (س)
دوران باردارى حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه سپرى گشت، زمان وضع حمل فرارسید، حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه براى زنان قریش پیام فرستاد تا بیایند و او را در امر وضع حمل کمک کرد و کارهاى مربوط به این برهه که مخصوص زنان است برعهده گیرند. اما زنان قریش پاسخ دادند که ما نخواهیم آمد، چرا که سخن ما را نشنیده انگاشتى و با محمد صلى اللَّه علیه و آله یتیم ابوطالب، پیمان زناشوئى بستى. خدیجه از این پاسخ رنجیده خاطر گشت، اما در یکى از همین روزها در حالى که او همچنان در بستر آرمیده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود که بر او وارد شدند. خدیجه که از دیدن آنان در هراس شده بود به تکاپو افتاد اما یکى از زنان او را آرام نمود و گفت: اى خدیجه! اندوهگین و هراسناک مباش، ما از جانب خدا به سویت آمدهایم و خواهران تو هستیم، من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این آسیه همسر فرعون است و آن یکى مریم دختر عمران و چهارمین ما صفورا دختر شعیب است. در این هنگام چهار زن در چهار سوى خدیجه سلاماللَّهعلیه قرار گرفتند و حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه حمل خود را بر زمین نهاد و نورى از او ساطع گردید که شرق و غرب عالم پرتوافکن شد. نورى که به خانههاى مکه راه یافت و همه را در حیرت فروبرد. پس از آن ده فرشته همراه با طشت و ابریقى مملو از آب کوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانویى که در پیش روى خدیجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه که از شیر سفیدتر و از عنبر خوشبوتر بود بیرون آورد. با یکى تن مولود را پوشاند، و دیگرى را مقنعهى او قرار داد آنگاه دست خود را بر لبان کودک نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنین فرمود: اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسولاللَّه سیدالانبیاء و ان بعلى سیدالاوصیاء و ولدى سادة الاسباط.
آنگاه یکایک بانوان را سلام داده به نامشان خواند. آنها هم با رویى گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوریان بشارت تولد او را به آسمانها بردند. در آسمان از یمن قدوم او نورى پدیدار آمد و ساطع گردید که تا آن زمان سماواتیان چنین نورى را رؤیت ننموده بودند. بانوان خدیجه را شادباش گفته از میمنت و مبارکى و طهارت نسلش سخنها گفتند. خدیجه با سرورى زایدالوصف کودک را در آغوش کشید و با دنیایى امید و آرزو پستان در دهان او گذارد.
تولد حضرت زهرا(س) و بشارت جبرئیل به رسول خدا (ص)
هنگامى که فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد. فرشته وحى بر وجود مبارک رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نازل گشت و از جانب پروردگار مهربان بر وى پیام آورد که «اللَّه یقرؤک السلام و یقرى مولودک السلام.»
خداوند تبارک و تعالى بر تو و فرزند نورسیدهات درود مىفرستد.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم با شنیدن خبر تولد فاطمه علیهاالسلام در مقابل پروردگار سر به سجدهى شکر گذارد؛ و خداى عزوجل را بر عطاى این نعمت مبارک و میمون سپاس گفت. پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم بسیار شادمان و خرسند بود. زیرا که پیش از این خداوند در سورهى کوثر بشارت آمدن او را به وى داده بود. و نیز از فرشتهى وحى شنیده بود که: «أنها نسلة الطاهرة المیمونة و ان اللَّه تبارک و تعالى سیجعل نسلک منها و سیجعل من نسلها ائمة و یجعلهم خلفاءه فى ارضه بعد انقضاء وحیه.»
إنّ رکعة المغرب أضیفت لأجل میلاد فاطمة علیهاالسلام
317/ 1- العطّار، عن أبیه، عن أبیمحمّد العلوی الدینوری بإسناده- رفع الحدیث- إلى الصادق علیهالسلام قال: قلت له: لم صارت المغرب ثلاث رکعات و أربعاً بعدها لیس فیها تقصیر فی حضر و لا سفر؟
فقال: إنّ اللَّه عزّ و جلّ أنزل على نبیّه صلى الله علیه و آله و سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، فأضاف إلیها رسولاللَّه صلى الله علیه و آله و سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، و قصّر فیها فی السفر إلّا المغرب.
فلمّا صلّى المغرب بلغه مولد فاطمة علیهاالسلام، فأضاف إلیها رکعة شکراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أن ولد الحسن علیهالسلام أضاف إلیها رکعتین شکراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أنّ ولد الحسین علیهالسلام أضاف إلیها رکعتین شکراً للَّه عزّ و جلّ، فقال: (لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْنِ) (1) فترکها على حالها فی الحضر والسفر. (2) أقول: رواه فی «عوالمالعلوم» عن «عللالشرائع». (3)
1- النساء: 11.
2- البحار: 37/ 38 ح 8، و 79/ 262 ح 11، عن العلل.
3- العوالم: 11/ 46.
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد که: «لم صارت المغرب ثلاث رکعات و اربعا بعدها لیس فیها تقصیر فى حضر و لا سفر؟»
چرا نماز مغرب سه رکعت است و نافلهاش چهار رکعت که در سفر و حضر تقصیر در آن نیست؟ (1)
آن حضرت فرمود: «ان اللَّه عز و جل انزل على نبیه صلى اللَّه علیه و آله و سلم لکل صلاة رکعتین فى الحضر فاضاف الیها رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم لکل صلاه رکعتین فى الحضر و قصر فیها فى السفر الا المغرب و الغداه فلما صلى المغرب بلغه مولد فاطمه علیهمالسلام فاضاف الیها رکعه شکراللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسن علیهالسلام اضاف الیها رکعتین شکر اللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسین علیهالسلام اضاف الیها رکعتین شکر اللَّه عز و جل فقال للذکر مثل حظ الانثیین فترکها على حالها فى الحضر والسفر.» (2)
خداوند تبارک و تعالى همهى نمازها را بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به صورت دو رکعتى نازل کرد. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم (به امر پروردگار) به همهى نمازها به جز نماز مغرب و نماز صبح دو رکعت اضافه نمودند؛ که در حضر به صورت تمام و در سفر به طور قصر خوانده شوند.
هنگامى که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم مشغول برپائى نماز مغرب بود. فاطمه علیهاالسلام به دنیا آمد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به شکرانهى این نعمت (و به امر پروردگار) یک رکعت به نماز مغرب اضافه فرمودند. پس چون حسن علیهالسلام به دنیا آمد، دو رکعت دیگر (به عنوان نافله) به آن سه رکعت اضافه نمودند و زمانى که حسین علیهالسلام به دنیا آمد، به نافلهى مغرب دو رکعت دیگر اضافه فرموده و آن را شکرانه تولد آن حضرت قرار دادند.
1- نماز مسافر را که از چهار رکعت به دو رکعت شکسته مىشود نماز قصر گفته و این عمل را تقصیر گویند.
2- من لا یحضر الفقیه، ج 1، ص 454. تهذیب، ج 2، ص 113. وسائل الشیعه، ج 4، ص 88. عللالشرایع، ص 324.
خلقت نورانى حضرت زهرا (س)
در حدیثى از امام صادق- علیهالسلام- آمده است که: «جز خدا هیچ نبود، پس خداوند پنج نور را از جلال و عظمت خود آفرید و براى هر یک از آن انوار، اسمى از اسماى الهى بود. خدا «حمید» است و این اسم در محمد- صلى اللَّه علیه و آله- ظهور یافت. خدا «اعلى» است که در امیرالمؤمنین على- علیهالسلام- ظهور یافت. و براى خدا «اسماى حسنى» وجود دارد که نام حسن و حسین- علیهماالسلام- از آن اسماء مشتق است. و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پیدا کرد پس وقتى که آن انوار را آفرید، اینها را در میثاق قرار داد، پس در طرف راست عرش جا گرفتند. و خدا فرشتگان را از نور آفرید پس وقتى که فرشتگان به این انوار نظر کردند، امر و شأن اینها را بزرگ شمردند و تسبیح را (از آنها) فراگرفتند و این مطابق با گفتهى فرشتگان است که در قرآن آمده است: به حقیقت ما (در انتظار اوامر الهى در تدبیر عالم) صف کشیدهایم. و به راستى ما تسبیح کنندهایم، و آن هنگام که آدم- علیهالسلام- را آفرید آدم به سوى این انوار از طرف راست عرش با دقت نظر نموده عرض کرد: اى صاحب اختیار من! آنان کیستند؟ خداى متعال در پاسخ فرمود: اى آدم! آنها برگزیدگان من و خواص من هستند، اینها را از نور عظمت و بزرگىام آفریدهام و از اسمهاى خودم اسمى را براى اینها برگرفتم، پس عرض کرد: اى پروردگارم! به حقى که تو بر اینها دارى اسمهاى اینها را به من بیاموز، پس خداى متعال فرمود: اى آدم! این اسمها نزد تو امانت باشد (که) سرّ و رازى از راز من است. غیر تو نباید بر آن آگاه شود جز به اذن من، عرض کرد: پروردگارم قبول کردم. خداوند پس از گرفتن این پیمان، اسمهاى آنها را به آدم- علیهالسلام- تعلیم داد. و به فرشتگان عرضه کرد، هیچ کدام به آنها عالم نبودند، پس در پاسخ قول خداى متعال که فرمود: مرا از نامهاى اینها خبر دهید اگر راست مىگویید، عرض کردند: منزهى تو! براى ما علمى نیست جز آنچه به ما آموختهاى. همانا تو عالم و داراى حکمتى. (آنگاه خداوند) فرمود: اى آدم! فرشتگان را به اسمهاى آن انوار خبر ده، پس وقتى که اینها را به اسماء خبر داد، فرشتگان دانستند که این مطلب (در نزد آدم) به امانت گذاشته شده و آدم به سبب آگاهى از آن، فضیلت و برترى یافته است. سپس امر به سجدهى آدم- علیهالسلام- شدند؛ زیرا که سجدهى ملائکه، فضیلتى براى آدم و عبادت براى خداى متعال بود. چون که سجده ملائکه، سزاوار آدم بود» (1)
1- تفسیر فرات، ص 11، ط نجف.
رسول خدا فرمود: هنگامى که خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد: خدایا قبل از آفریدن من، کسى را از خاک خلق کردهاى؟ خطاب آمد: نه، نیافریدهام. عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود مىبینم چه کسانى هستند؟
خداى تعالى فرمود: این پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمىآفریدم، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق کردهام (و من خود آنان را نامگذارى کردهام)، اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مىآفریدم و نه عرش و کرسى را، نه آسمان و زمین را خلق مىکردم و نه فرشتگان و انس و جن را.
منم محمود و این محمد است، منم عالى و این على است، منم فاطر و این فاطمه است، منم احسان و این حسن است، و منم محسن و این حسین است. به عزتم سوگند، هر بشرى اگر به مقدار ذرهى بسیار کوچکى کینه و دشمنى هر یک از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مىافکنم... یا آدم، این پنج تن، برگزیدگان من هستند و نجات و هلاک هرکس وابسته به حب و بغضى است که نسبت به آنان دارد. یا آدم، هر وقت از من حاجتى مىخواهى، به آنان توسل کن.
ابوهریره مىگوید، پیامبر اکرم در ادامهى سخن فرمود: ما پنج تن کشتى نجاتیم، هرکس با ما باشد، نجات یابد، و هرکس که از ما روگردان شود هلاک گردد. پس هرکس حاجتى از خدا مىخواهد پس به وسیلهى ما اهلبیت از حضرت حق تبارک و تعالى مسئلت نماید».
حقیقت آنست که پنج تن مقدّس رمز خلقتند:
یا أحمَدُ! لَو لاکَ لَما خَلَقتُ الأفلاکَ، وَ لَو لا عَلِىُّ لَما خَلَقتُکَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَماخَلقُتُکما. (1)
اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمین نمىآفریدم و اگر على نبود تو را نمىآفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمىآفریدم (یعنى شمایان رمز خلقتید).
و فاطمه حوریّهاى بود که چند صباحى لباس آدمیان در بر نمود(2)
1- سفینةالبحار، ج 3: ص 334 (حدیث قدسى)
شاید در نظر نخست این روایت احتیاج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندکى دقّت، لطافت تعبیر به کار رفته در آن اشکار مىگردد.
همچنانکه مىدانید کنیهى حضرت زهرا (علیهاالسّلام) «امّابیها» است. در سبب مکّنا شدن حضرتش به این کنیه با مدد از روایتى که از امام باقر (علیهالسّلام)نقل شده است که حضرت فرمودند ریشه درخت نبوّت زهراى اطهر است و یا روایتى که ذهبى در کتاب میزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از رسول خدا نقل مىکند که حضرت مىفرمایند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ ثَمَرُها» (یعنى من درخت، فاطمه ریشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسین میوهى آن هستند) آشکار مىگردد که خلقت پیامبر، على، حسن و حسین (علیهمالسّلام) در عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) بوده است.
2- خطیب بغدادى: تاریخ بغداد، ج 5: ص 86.
روشنى عالم از نور حضرت زهرا (س)
ابنمسعود نقل مىکند که، دیدم على بن ابىطالب علیهالسلام را که مشغول نماز است و در رکوع و سجودش مىگوید: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم عبدک، اغفر للخاطئین من شیعتى»
پروردگارا، به حق بندهى مقربت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم خطاکاران از شیعیان مرا ببخش.
از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم شرفیاب شدم. ایشان را در حال نماز یافتم. دیدم که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم در نماز خود مىگوید:
«اللهم بحق على علیهالسلام عبدک اغفر للخاطئین من امتى»
خداوندا، خطاکاران از امت مرا، بحق على علیهالسلام بندهى مقربت ببخش.
از آنچه دیده بودم، در من وحشت و تردید بزرگى ایجاد شد. وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به پایان رسید، خطاب به من فرمودند:
اى پسر مسعود، آیا کافر شدى بعد از آنکه ایمان آورده بودى؟
عرض کردم، ابداً چنین نیست یا رسولاللَّه، بلکه دیدم على علیهالسلام را که خداوند را به حق شما طلب مىکرد و شما را دیدم که خدا را به حق على علیهالسلام مىخواندید. پس تردید کردم که کدامیک از شما نزد خداى عزوجل برترید.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: اى پسر مسعود، بنشین.
پس من در مقابل، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نشستم.
آن حضرت فرمودند: «ان اللَّه خلقنى و علیاً من نور قدرته قبل ان یخلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبیح و لاتقدیس.» خداوند من و على علیهالسلام را از نور عظمت و بزرگى خود خلق کرد: هزار سال قبل از آنکه سایر خلائق را بیافریند. زمانى که هیچ تسبیح و تقدیسى وجود نداشت.
«ففتق نورى، فخلق منه السموات و الارضین و انا و اللَّه اجل من السماوات و الارضین.» پس نور مرا شکافت و از نور من آسمانها و زمین را آفرید به خداى تبارک و تعالى قسم که من از آسمانها و زمین برترم.
«وفتق نور على بن ابىطالب علیهالسلام فخلق منه العرش و الکرسى و على بن ابىطالب علیهالسلام و اللَّه افضل من العرش و الکرسى» و چون نور على علیهالسلام را منتشر ساخت عرش و کرسى از نور او خلق گردید؛ به پروردگار قسم که على علیهالسلام از عرش و کرسى افضل است.
«و فتق نور الحسن علیهالسلام فخلق منه اللوح و القلم و الحسن علیهالسلام و اللَّه افضل من اللوح و القلم». سپس نور حسن علیهالسلام را باز کرد و لوح و قلم از نور حسن علیهالسلام به وجود آمد و به خدا قسم که حسن علیهالسلام از لوح و قلم نیز برتر است.
«وفتق نور الحسین علیهالسلام فخلق منه الجنان و الحور العین و الحسین علیهالسلام و اللَّه افضل من الحور العین.» و چون هستى را از نور حسین علیهالسلام معطر کرد، بهشت و حوریان زیباروى از نور او پدیدار گشتند؛ واللَّه حسین از حورالعین برتر است.
«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشکت الملائکه الى اللَّه تعالى ان یکشف عنهم تلک الظلمه فتکلم اللَّه جل جلاله کلمه فخلق منها روحا ثم تکلم بکلمه فخلق من تلک الکلمه نورا فاضاف النور الى تلک الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه الزهراء علیهاالسلام و لذلک سمیت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.» سپس همهى هستى از شرق تا به غرب تاریک ماند. ملائکه بر پروردگار از آن همه تاریکى و ظلمت شکایت کردند و خواستند که پروردگار تاریکى را از ایشان برطرف کند. پروردگار در اجابت خواستهى آنان کلمهاى فرمود، از آن کلمه روحى خلق گردید، سپس کلمهاى دیگر فرمود و از آن کلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه کرد و آن را در بلندترین مکان عرش قرار داد. همهى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آمیخته به نور خلق شده از لطف پروردگار کسى نیست، جز فاطمه زهرا علیهاالسلام و به همین دلیل او را زهرا علیهاالسلام نامیدند زیرا نورش آسمانها را روشن ساخت. در ادامهى این روایت زیبا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرمایند:
«یابن مسعود اذا کان یوم القیامه یقول اللَّه جل جلاله لى و لعلى ادخلا الجنه من شئتما و ادخلا النار من شئتما و ذلک قوله تعالى (القیا فى جهنم کل کفار عنید) فالکافر من جحد نبوتى و العنید من جحد بولایه على بن ابىطالب علیهالسلام و عترته و الجنه لشیعته و لمحبیه.» اى پسر مسعود، چون روز قیامت فرارسد، پروردگار به من و على علیهالسلام مىفرماید: هرکس را که مىخواهید به بهشت داخل کنید و به جهنم بفرستید هرکس را که مىخواهید. و این قول پروردگار در قرآن مجید است که (القیا فى جهنم کل کفار عنید) (1)
هر کافر متکبر لجوج را به جهنم افکنید پس کافر کسى است که از نبوت من سرپیچى کند و عنید کسى است که از ولایت على بن ابىطالب علیهالسلام و عترتش و محبت کردن به شیعیان و دوستانش سر باززند. (2)
و در روایت دیگرى است که:
خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفرید، و آسمان و زمین را از نور پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و عرش و کرسى را از نور على علیهالسلام و لوح و قلم را از نور حسن علیهالسلام و حورالعین را از نور حسین علیهالسلام آفرید. مشرق و مغرب عالم در ظلمت و تاریکى بود. فرشتگان از این ظلمت به خدا شکایت کردند و خدا را به این انوار قسم دادند که ظلمت را بردارد.
این بود که خداوند روح و نور فاطمه علیهاالسلام را آفرید، و مشرق و مغرب آفرینش روشن شد.
1- سورهى مبارکه ق، آیه 24.
2- بحارالانوار، ج 40، ص 43.
خلقت حضرت زهرا (س)و شیعیان از سرشت یکسان
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «إن اللَّه خلق محمداً من طینة من جوهرة تحت العرش، و إنه کان لطینته نضح فجبل طینة أمیرالمؤمنین علیهالسلام من نضح طینة رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، و کان لطینة أمیرالمؤمنین علیهالسلام نضح فجبل طینتنا من فضل طینة أمیرالمؤمنین علیهالسلام، و کانت لطینتنا نضح فجبل طینة شیعتنا من نضح طینتنا، فقلوبهم تحن إلینا، و قلوبنا تعطف علیهم تعطف الوالد على الولد و نحن خیر لهم و هم خیر لنا، و رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم لنا خیر و نحن له خیر». (۱)
یعنى: «خداوند محمد را از طینت و سرشتى که از گوهرى در زیر عرش بود خلق فرمود، و طینت محمد را تراوشى بود که خداوند طینت امیرالمؤمنین را از همان تراوش طینت رسول خدا خلق نمود. و طینت امیرالمؤمنین را از نیز تراوشى بود که خداوند طینت ما را از باقیماندهى طینت امیرالمؤمنین خلق کرد، و براى طینت ما نیز تراوشى بوده که خداوند شیعیان ما را از همان تراوش طینت ما خلق فرموده است. دلهاى شیعیان ما مشتاق ما هستند و دلهاى ما نیز- بمانند مهربانى و شفقت پدر به فرزند- به آنان توجه دارد. ما براى شیعیانمان بهترینها هستیم و شیعیان ما براى ما بهترینها هستند، رسول خدا نیز براى ما بهترین است و ما هم براى او بهترینها هستیم».
۱.(بصائر الدرجات ص 14، بحارالانوار 25/ 8).
تصویر حضرت زهرا (س)در بهشت
«آدم و حوا در کنار هم نشسته بودند که جبرئیل به نزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصرى از طلا برد، در آنجا تختى از یاقوت قرمز بود و بالاى آن تخت قبهاى بود نورافشان، و در میان آن قبه چهرهاى غرقه در نور، که تاجى بر سر نهاده و دو گوشوار از لؤلؤ در گوشش، و گردنبندى از نور بر گردنش آویخته بود. هر دو از نورانیت حیرتانگیز آن تمثال در شگفت شدند به حدى که حضرت آدم زیبائى همسرش حوا را فراموش نمود (زیرا شاهد یک زیبائى بىسابقه و حسن بىنظیرى بود)، لذا روى به جبرئیل کرد و پرسید این صورت کیست؟ جبرئیل گفت: این فاطمه است، و آن تاجش احمدنما، گردنبندش حیدرنما و دو گوشوارش نشانگر حسن و حسین اوست. آنگاه حضرت آدم سر خویش را به سوى قبه نور بلند کرد، و در آنجا این پنج اسم را با خط نور نوشته دید: من محمودم و این محمد است، من اعلى هستم و این على است، من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم و این حسن است، و احسان از من است و این حسین است.
نامهاى گرهگشا و توبهى حضرت آدم (ع)
وقتى اسامى پنج تن مقدس را جبرئیل براى حضرت آدم قرائت کرد، جبرئیل گفت: یا آدم، این نامها را بخاطر بسپار که بعدها یقیناً به آنها نیازمند مىشوى، و آن اسماء مشکلگشاى تو خواهند بود. بعد از آنکه حضرت آدم مرتکب آن ترک اولى شد و در نتیجه بر زمین فرود آمد، بعد از 300 سال اشک ریختن (به یاد آن نامهاى مقدس افتاد) و با آن اسماء مبارک دعائى ترتیب داد و به پیشگاه خداى متعال چنین معروض داشت:
پروردگارا به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین، یا محمود، یا اعلى، و یا محسن، یا فاطر از خطاى من درگذر و توبه مرا قبول فرما. در آن هنگام از جانب خداى تعالى خطاب آمد که یا آدم اگر (در آن حال دعا) درخواست مىکردى که گناهان همهى فرزندانت را بیامرزم هر آینه همهى آنان را مىبخشیدم».
ولایت حضرت زهرا (س) بر موجودات
در ضمن حدیث معراج آمده است که خداوند فرمود: اى محمد، من، تو و على و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از نور خودم آفریدم و ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه کردم، هرکس آن را پذیرفت در نزد من از مؤمنین به حساب آمد و هرکس آن را منکر شد، در نزد من از گمراهان (از ستمگران. خ- ل) محسوب شد، اى محمد! اگر بندهاى از بندگان من آن قدر مرا بپرستد و عبادت کند که از کار افتد و از لاغرى و ناتوانى بسان مشک خشکیده و فرسودهاى شود و بعد به هنگام ورود بر من منکر ولایت شما باشد او را نخواهم آمرزید تا اینکه اقرار به ولایت شما نماید.
اى محمد، آیا دوست دارى آنان را ببینى؟ گفتم: آرى، پروردگارا! فرمود: نگاه کن، من به طرف راست عرش نگریستم، و اسم خود را دیدم و اسم على و فاطمه و حسن و حسین و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن را و اسم مهدى را در وسط آن به گونهاى دیدم که گویا ستارهاى درخشان است فرمود: اى محمد! اینان حجتهاى من بر آفریدگانم مىباشند و این آن کسى است که از فرزندان تو، به شمشیر قیام مىکند و از دشمنانم انتقام مىگیرد. (1)
1- تأویل الایات 1/ 98.